نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





بعضی وقتا

بعضی وقتا به چیزایی 

که آرزوشو داری میرسی 

بعد تازه میفهمی که چقدر آرزوش 

از داشتنش قشنگ تر بوده 

کلا بعضی چیزا و بعضی آدما 

فقط از دور قشنگن ...


[+] نوشته شده توسط مهدی.ج در 13:58 | نظر بدهید |







تکه های سوخته

عاشقی بودم دیوانه و برای خودم عالمی در سر داشتم

عالم رویایی و دیوانگی

مثل من کسی عاشق نبود ، عاشق تو و قلبت .

مثل من کسی نبود که شب و روز به یاد عشقش باشد و

لحظه هایش را با چشمان خیس بگذارند.

این من بودم که اینهمه تو را از ته دل دوست داشتم

تو را بعد از خدای خویش می پرستیدم.

عاشقی بودم عاشقترین ، برای تو بهترین.

چه عاشقانه در عشقت سوختم و چیزی نگفتم .

چه بچه گانه از غم دوری و دلتنگی ات گریه میکردم.

تو رفتی و مرا با کوله باری از عشق و دیوانگی تنها گذاشتی .

اما من عاشقت ماندم ، و اینک در آتش غم جدایی ات در حال سوختنم.

شاید از این سوختن خاکستری بر جا بماند که این خاکستر چیزی جز

تکه های سوخته قلب عاشقم نیست .

خاکستر قلب عاشقی که روزی بر باد میرود و دیگر چیزی از آن باقی نمی ماند.

تنها خاطرات این عشق بر جا می ماند که آن هم نیز دیگر سودی ندارد.

عاشقی بودم که به عشقم افتخار میکردم و او را بهترین و پاکترین عشق میدانستم.

نمی دانستم که برای تو عشق نبودم ،تنها بازیچه ای بودم که روزی از بازی با من خسته می

شوی و مرا دور می اندازی .

تو برای من معنای واقعی یک عشق بودی ، تو برای من عزیزترین بودی. 

عاشقی بودم دیوانه ترین ، از همه عاشقان صادقترین.

اینک چیزی از من به جز خاکستری از این قلب سوخته به جا نمانده است.


[+] نوشته شده توسط مهدی.ج در 13:50 | نظر بدهید |







مسافر خاطرات

چقد دلتنگ اون روزای خوبم

 

همون روزا که خواب هر شبم شد

 

دلم تنگه واسه تکرار اسمت

 

همون اسمی که ذکرِ رو لبم شد

 

 

 

همون روزا که با تکرار اسمت

 

تموم خستگی ها رنگ می باخت

 

همون جایی که با هم بودنامون

 

یه دنیا خاطره هر روز می ساخت

 

 

 

یه روزا تو دلم آشوب و آتیش

 

یه روزا با تو آرامش چشیدم

 

یه وقتایی برای دیدن تو

 

یه عالم نقشه ی شیرین کشیدم

 

 

 

تو با من بودی و من حس می کردم

 

یه چیزی با غم و غصه م می جنگه

 

هنوزم یاد اون روزا تو ذهنم

 

مثه چشمای تو خیلی قشنگه

 

 

 

همیشه قصّه ی دلتنگی من

 

میون شادیا پیداش میشه

 

چقد سخته که با عشق تو هم، غم

 

تو قلب کوچیک من جاش میشه

 

 

 

میشه با خاطراتت زندگی کرد

 

میشه با یاد تو بار سفر بست

 

خیالم راحته هرجا که باشی

 

میون روزگارت یاد من هست


[+] نوشته شده توسط مهدی.ج در 13:48 | نظر بدهید |







تاب

خیلــــی وقت است کـــــــه “بی تــــــابم

 

دلـــــــم تــــــــاب میخواهد

 

و یک هــــُــلِ محــــکم.

 

کـــــه دلم هــُـــرّی بریزد پایین

 

هر چـــــه در خودش تلنبار کرده را 


[+] نوشته شده توسط مهدی.ج در 13:38 | نظر بدهید |







احساس من درون غزل جا نمی‌شود

بغضی که مانده در دل من وا نمی‌شود

 

حتی برای گریه مهیا نمی‌شود

 

بعد از تو جز صراحت این درد آشنا

 

چیزی نصیب این من تنها نمی‌شود

 

آدم بهانه بود برای هبوط عشق

 

اینجا کسی برا تو حوا نمی‌شود

 

دارم به انتهای خودم می‌رسم ببین

 

شوری شبیه باد تو برپا نمی‌شود

 

از من مخواه تا غزلی دست و پا کنم

 

احساس من درون غزل جا نمی‌شود


[+] نوشته شده توسط مهدی.ج در 13:31 | نظر بدهید |







دوست دارم ....

پاییز را دوست دارم چون فصل غم است 

غم را دوست دارم چون اشک دل است 

دل را دوست دارم چون آموخت به من دوستی 

دوستی را دوست دارم چون تو را دوست دارم 

"با تو آری                                         

                                  بی تو هرگز"


[+] نوشته شده توسط مهدی.ج در 12:40 | نظر بدهید |







من از عشق لبریزم

هوا سرد است
من از عشق لبریزم
چنان گرمم
چنان با یاد تو در خویش سرگرمم
که رفت روزها و لحظه‌ها از خاطرم رفته است

هوا سرد است اما من
به شور و شوق دلگرمم
چه فرقی می‌کند فصل بهاران یا زمستان است؟
تو را هر شب درون خواب می‌بینم..

تمام دسته‌های نرگس دی‌ماه را در راه می‌چینم
و وقتی از میان کوچه می‌آیی
و وقتی قامتت را در زلال اشک می‌بینم
به خود آرام می‌گویم:
دوباره خواب می‌بینم!
دوباره وعده‌ی دیدارمان در خواب شب باشد

بیا..
من دسته‌های نرگس دی ماه را در راه می‌چینم.


[+] نوشته شده توسط مهدی.ج در 12:39 | نظر بدهید |







شرمنده ام

خدایا آهسته گناه کردم!

 زبانم لال فکر کردم نفهمیدی!

 اما چند روز پیش مشکل سختی برایم پیش آمد

 همه ی درها به رویم بسته شدند! 

از تو کمک خواستم،

امروز همه چیز درست شد!

 مرا ببخش این بار بخشندگیت شرمنده ام کرد. 

 


[+] نوشته شده توسط مهدی.ج در 16:55 | 10 نظر |



صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد