نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





love

بوسه تنها تصادفی است که پلیس راه ندارد. دریای غم تنها دریایی

است که ساحل ندارد. قلب تنها

چیزی است که شکستنش صدا ندارد.

عاشقی تنها دردی است که درمان ندارد  


[+] نوشته شده توسط مهدی.ج در 13:35 | نظر بدهید |







عصایم باش

 

زمـسـتـان و تـابـسـتـان نــدارد

اگـرنـبــاشــی

چهـارسـتــون بـــدنـم مـیـلرزد!!!

 •.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•

بــرای پـیـری عـصا نمی خـواهـم

تــــو را می خـواهــم

عـصـایـم بــاش!!!

 

[+] نوشته شده توسط مهدی.ج در 1:51 | يك نظر |







لایق تو

لایـق تـو کـسی نـیـسـت جـز آن کـسی کـه

تـو را انـتـخـاب مـیکـنـد نـه امـتحـان

تـو را نگـاه کـنـد نـه ایـنـکه بـبـیـنـد

تـو را حـس کـنـد نـه ایـنـکـه لـمـسـت کـنـد

تـو را بـسـازد نـه ایـنـکه بـسـوزانـد

تـو را بـخـنـدانـد نـه ایـنـکه بـرنـجـانـد

تـو را دوسـت بـدارد و بـدارد!!!


[+] نوشته شده توسط مهدی.ج در 1:50 | نظر بدهید |







صدای خنده

عـاشـق اون لحـظه ایـم کـه

بـا هیـجـان بـرام یـه چـیـزی رو تـعـریف مـیـکـنه

انــقــد  مـیـون تـعریـف کـردن مـیخـنـده

کـه مـن هـیچی نـمیـفـهـمم

جـز صـدای خـنـده های شـیـریـنـش

صـدای خـنـده مـعـشـوق دلـنـوازتـریـن صـدای دنـیـاس!!!

 

[+] نوشته شده توسط مهدی.ج در 1:49 | نظر بدهید |







مرا ببخش

 

مرا ببخش که ساده بودنم
 
دلت را زد...

مرا ببخش اگر عشق ورزیدنم
 
چشمانت را بست...

می روم تا آنان که تواناترند،
 
تو را به اوج بودنت برسانند... 
 

[+] نوشته شده توسط مهدی.ج در 1:48 | نظر بدهید |







پوست کلفت

”پوست کلفت"

فقط مسیر اشک هایش پشت و رو می شود،

به جای بیرون،می ریزد تو!

 

[+] نوشته شده توسط مهدی.ج در 1:47 | نظر بدهید |







عروسک من

میگن کنارش غمی نداری

خوابیدی آروم لالا لالایی،لالا لالایی

خوابم نمیره حتی یه لحظه

دلم گرفته بگو کجایی؟!

بگو کجایی...!

عروسک من چشماتو وا کن

که یکی اینجا چشماش به راهه

تو که می دونی شکستن دل خیلی گناهه

 

[+] نوشته شده توسط مهدی.ج در 1:46 | يك نظر |







عشق

برای عشق تمنا کن ولی خار نشو

براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از دست نده

براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو

 براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه

 براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن 

براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير

 براي عشق وصال كن ولي فرار نكن

 براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن

براي عشق بمير ولي كسي رو نكش .

 براي عشق خودت باش ولي خوب باش......

[+] نوشته شده توسط مهدی.ج در 1:44 | نظر بدهید |







کردگارا

          کـردگـارا بـه بـی‌نـیـازی خویش

          بـه کـریـمـی و کارسازی خویش

          بـه سـهـی‌قـامـتـان گـلـشـن نـاز

          بـه مـلـامـت‌کـشـان کـوی نـیـاز

          بــه صــفـات جـلـال و اکـرامـت

          نــظــر خـاص و رحـمـت عـامـت

          بـه سـلـاطـیـن مـسـنـد تـحـقـیق

          یــالــکــان مــســالـک تـوفـیـق

          بــه اســیــران و زاری ایــشـان

          بـه غـریـبـان و خـواری ایـشان

          بــه نــوازنــدگــان عــالــم گـل

          کـه هـنـوز ایـمـن‌انـد از غم گل

          بـه سـفـرکـردگـان عـالـم خـاک

          کـز جـهـان رفته‌اند با دل چاک

          به  رسولی که نعت اوست کلام

          سـیـدالـمـرسـلـیـن عـلـیه سلام

          نــظــری جــانــب هــلـالـی کـن

          دلـش از مـهـر غـیـر خـالـی کـن

          حـشـر او بـا رسـول کـن یـا رب

          ایـن دعـا را قـبـول کـن یـا رب

          در امــان دار پــیـش آن مـولـی

          تــا نــبــیــنــد عـقـوبـت عـقـبـی

          چون به عزم رحیل زین منزل

          بــه حــریـم فـنـا کـشـد مـحـمـل

          در ره مــرگ بــاشــدش هــمـراه

          هــــادی لــــاالـــه‌الـــاالـــلـــه


[+] نوشته شده توسط مهدی.ج در 1:25 | نظر بدهید |







شیطان هم چراغ راهت میشود ...

 

 

 

 پیری در روستایی هر روز برای نماز صبح از منزل خارج و به مسجد می رفت در یک روز بارانی پیر ، صبح برای نماز از خانه بیرون آمد چند قدمی که رفت در چاله ای افتاد ، خیس و گلی شد به خانه بازگشت لباس را عوض کرد و دوباره برگشت پس از مسافتی برای بار دوم خیس و گلی شد برگشت لباس را عوض کرد از خانه برای نماز خارج شد . دید در جلوی در جوانی چراغ به دست ایستاده است سلام کرد و راهی مسجد شدند هنگام ورود به مسجد دید جوان وارد مسجد نشد پرسید اًی جوان برای نماز وارد مسجد نمی شوی ؟
جوان گفت نه ، ای پیر ، من شیطان هستم
برای بار اول که بازگشتی خدا به فرشتگان گفت تمام گناهان او را بخشیدم
برای بار دوم که بازگشتی خدا به فرشتگان گفت تمام گناهان اهل خانه او را بخشیدم 
ترسیدم اگر برای بار سوم در چاله بیفتی خداوند به فرشتگان بگوید تمام گناهان اهل روستا را بخشیدم که من این همه تلاش برای گمراهی آنان داشتم 
برای همین آمدم چراغ گرفتم تا به سلامت به مسجد برسی .....

گر تو آن پیر خرابات باشی
فارغ ز بد و بنده ی الله باشی
شیطان به رهت همچو چراغی بشود
تا در محضر دوست همیشه حاضر باشی


[+] نوشته شده توسط مهدی.ج در 23:58 | نظر بدهید |







ورق


[+] نوشته شده توسط مهدی.ج در 13:35 | نظر بدهید |







می ترسم

من زندگی را دوست دارم 
ولی از زندگی دوباره می ترسم! 
دین را دوست دارم 
ولی از کشیش ها می ترسم! 
قانون را دوست دارم 
ولی از پاسبان ها می ترسم! 
عشق را دوست دارم 
ولی از زن ها می ترسم! 
کودکان را دوست دارم 
ولی از آینه می ترسم! 
سلام را دوست دارم 
ولی از زبانم می ترسم! 
من می ترسم ، پس هستم 
این چنین می گذرد روز و روزگار من 
من روز را دوست دارم 

ولی از روزگار می ترسم...


[+] نوشته شده توسط مهدی.ج در 1:52 | 5 نظر |







الکی ...

 

 

الکی امید وارش نکن …

الکی دلخوشش نکن …

الکی بهش نگو رسیدی زنگ بزن …

الکی اسمشو صدا نکن که طرف بگه جونم …

الکی هی نگو عشق من، زندگی من اون داره حرفاتو باور میکنه لعنتی …

وقتی میری داغون میشه ،داغون میفهمی ؟؟؟؟؟؟ داغون …


[+] نوشته شده توسط مهدی.ج در 1:15 | نظر بدهید |







فراموشی

ازش پرسید:تونستی توی این مدت فراموشش کنی؟ 

 

خاکستر سیگارش رو تکوند و گفت: 

آره...!! 

توی این 1 سال و 4 ماه و 1 روز و 7 ساعتی که رفته یه دفعه هم بهش فکر نکردم..... 


[+] نوشته شده توسط مهدی.ج در 21:47 | يك نظر |







عجیب است دوست داشتن!

 

 

 

عجیب است دوست داشتن...

و عجیب تر از ان دوست داشته شدن...

وقتی میدانیم کسی با دل و جان دوستمان دارد و نفس ها و صدا و نگاهمان,

در روح و جانش ریشه دوانده...

به بازیش میگیریم...

هر چه او عاشق تر...ماسر خوش تر!

هر چه او دل نازک تر...ما بیرحم تر...

تقصیر از ما نیست!

تمام قصه های عاشقانه اینگونه به گوشمان خوانده شده!!!!

 

 


[+] نوشته شده توسط مهدی.ج در 20:20 | 3 نظر |



صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد